کد مطلب:315197 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:174
نجات از تصادف
12- دوست گرامی جناب آقای امیر حمزه ی دهقانیان نصیری می گفت:
ابوی بزرگوارم جناب آقای محمد ولی دهقانیان نصیری حفظه الله با والده ی خودش به عتبات عالیات مشرف می شوند.
وقتی در كربلای معلا بودند، والده ی ابوی شبی در عالم رؤیا حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام و حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام را می بیند و از آن بزرگوار حوایجی را درخواست می كند، هم چنین كسالتش را مطرح می نماید و شفایش را از آن بزرگوار درخواست می كند.
فردای آن روز به طرف نجف اشرف حركت می كنند، در بین راه ماشین با سرعت بالا در حركت بود، ناگهان تایر ماشین می تركد و نزدیك بود كه تصادف كنند و تمام افرادی كه داخل ماشین بودند، به وحشت می افتند. در آن هنگام فریاد: یا اباالفضل! را سر می دهند.
او خدا را شاهد می گرفت كه آن ماشین با سرعت بسیار بالا كه حركت می كرد و با آن حال، به بركت آقا اباالفضل علیه السلام ایستاد و از حركت بازماند.
ابوی بزرگوارم جناب آقای محمد ولی دهقانیان نصیری حفظه الله با والده ی خودش به عتبات عالیات مشرف می شوند.
وقتی در كربلای معلا بودند، والده ی ابوی شبی در عالم رؤیا حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام و حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام را می بیند و از آن بزرگوار حوایجی را درخواست می كند، هم چنین كسالتش را مطرح می نماید و شفایش را از آن بزرگوار درخواست می كند.
فردای آن روز به طرف نجف اشرف حركت می كنند، در بین راه ماشین با سرعت بالا در حركت بود، ناگهان تایر ماشین می تركد و نزدیك بود كه تصادف كنند و تمام افرادی كه داخل ماشین بودند، به وحشت می افتند. در آن هنگام فریاد: یا اباالفضل! را سر می دهند.
او خدا را شاهد می گرفت كه آن ماشین با سرعت بسیار بالا كه حركت می كرد و با آن حال، به بركت آقا اباالفضل علیه السلام ایستاد و از حركت بازماند.